من ایرانیم

 

 پارسی را  پاس  بداریم


واسه کسایی که عادت دارن دم باجه های روزنامه فروشی تیترهارو بخونن!


این سابت صفحه اول همه روزنامه های ایران رو داره!! 

 باحاله!

www.jaaar.com

مقایسه نظام آموزشی ایران و ژاپن

میگن:ژاپنی ها همان کلاس اول دبستان با بچه هايشان اتمام حجت می کنند ، آنها را می ترسانند
درس اول هم جغرافيا است ؛ نقشه ژاپن را می گذارند جلوی بچه ها و می گويند : ببينيد اين ژاپن کوچولوی ماست
ببينيد ژاپن ما نفت ندارد ، گاز ندارد ، معدن ندارد
زمينش محدود است و جمعيتش زياد
ليست « نداشته ها » را به بچه ها گوشزد ميکنند ، خيلی خودمانی بچه هايشان را می ترسانند
در ژاپن نظام آموزشی فهرست مشاغل مورد نياز جامعه را از همان اول کار ، به « بچه ها »گوشزد ميکنند
حتی حجم موضوعات کتابهای درسی در ژاپن ، يک سوم اروپا است ، چون ژاپنيها معتقدند « عمق » بهتر از « وسعت » است
 
حالا اين را مقايسه کنيد با کتابهای درسی و حتی رسانه های ما که از همان اول مدام در گوش بچه ها می خوانند : « ای ايران ، ای مرز پرگهر ، سنگ کوهت در و گوهر است » و ...
 
در دبستان هم ، اولين درس ما تاريخ است ، نه برای عبرت ، بلکه شرح « افتخارات گذشته »
اگر گربه جغرافیا را هم بگذارند جلوی بچه ها ، با غرور ميگويند : « بچه ها ببينيد ! ايران همه چيز دارد ! ايران نفت دارد ، گاز دارد ، جنگل دارد ، دريا دارد و ... »

نتيجه اش ميشود احساس « داشتن » و « غنای کامل » و ايجاد تلفيقی از تنبلی اجتماعی و حتی طلبکاری که به اشتباه به آن ميگوئیم غرور ملی
 
با اين وصف ، کودکان و جوانان و مديران و نسل جديد ما بايد برای چه « چيزی » تلاش کنند ؟
اين ميشود که بچه های ما فکر و ذکرشان ، ميشود دکتر شدن، مهندس شدن و خلبان شدن ، يعنی شغلهای رويايی و به شدت مادی که نفع و رفاه « شخص » در آن حرف اول و آخر را ميزند نه نياز کشور

جایگاه اخلاق از دیدگاه یک ریاضیدان

 از دانشمندي رياضيدان نظرش را درباره انسان پرسيدندجواب داد:

اگر انسانها داراي ( اخلاق) باشند پس مساوي هستند با عدد يک    =1
اگر داراي (زيبايي) هم باشند پس يک صفر جلوي عدد يک مي گذاريم  =10
اگر (پول) هم داشته باشند دوتا صفر جلوي عدد يک مي گذاريم       =100
اگر داراي (اصل و نسب) هم باشند پس سه تا صفر جلوي عدد يک مي گذاريم=1000

ولي اگر زماني عدد يک رفت (اخلاق) چيزي به جز صفر باقي نمي ماند و صفر هم به تنهايي هيچ نيست ،   پس آن انسان هيچ ارزشي نخواهد داشت.

داستان سقراط

در یونان باستان، سقراط به دانش زیادش مشهور و احترامی والا داشت. روزی یکی از آشنایانش، فیلسوف بزرگ را دید و گفت:سقراط، آیا می‌دانی من چه چیزی درباره دوستت شنیدم؟"سقراط جواب داد: "یک لحظه صبر کن، قبل از اینکه چیزی به من بگویی، مایلم که از یک آزمون کوچک بگذری. این آزمون، پالایش سه‌گانه نام دارد .

آشنای سقراط: "پالایش سه‌گانه؟"

سقراط: "درست است، قبل از اینکه درباره دوستم حرفی بزنی، خوب است که چند لحظه وقت صرف کنیم و ببینیم که چه می‌خواهی بگویی. اولین مرحله پالایش حقیقت است. آیا تو کاملا مطمئن هستی که آنچه که درباره دوستم می‌خواهی به من بگویی حقیقت است؟"

آشنای سقراط: "نه، در واقع من فقط آن را شنیده‌ام و..."

سقراط: "بسیار خوب، پس تو واقعا نمی‌دانی که آن حقیقت دارد یا خیر. حالا بیا از مرحله دوم بگذر، مرحله پالایش خوبی. آیا آنچه که درباره دوستم می‌خواهی به من بگویی، چیز خوبی است؟"

آشنای سقراط: "نه، برعکس..."

سقراط: " پس تو می‌خواهی چیز بدی را درباره او بگویی، اما مطمئن هم نیستی که حقیقت داشته باشد. با این وجود ممکن است که تو از آزمون عبور کنی، زیرا هنوز یک سوال دیگر باقی مانده است: مرحله پالایش سودمندی. آیا آنچه که درباره دوستم می‌خواهی به من بگویی، برای من سودمند است؟"

آشنای سقراط: " نه، نه حقیقتا."

سقراط نتیجه‌گیری کرد: "بسیار خوب، اگر آنچه که می‌خواهی بگویی، نه حقیقت است، نه خوب است و نه سودمند، چرا اصلا می‌خواهی به من بگویی؟"

اینچنین است که سقراط فیلسوف بزرگی بود و به چنان مقام والایی رسیده بود

آیا میدانستید ...

 بخش هشتم

 

آیا میدانستید که موشهای صحرایی سالانه یک سوم ذخایر غذایی جهان را نابود میسازند ؟

آیا میدانستید که چین بیشتر از هر کشوری همسایه دارد، چین با
۱۳ کشور هم مرز است ؟

آیا میدانستید که موریانه ها قادرند تا
۲ روز زیر آب زنده بمانند ؟

آیا میدانستید که خوردن کاهو مانع ریزش و سفید شدن موها میگردد ؟

آیا میدانستید که برای جلوگیری از جوانه زدن سیب زمینی باید درون سبد آن یک عدد سیب قرار دهید ؟

آیا میدانستید که یک نوع وزغ وجود دارد که در بدن خود سم كافی برای كشتن
۲۲۰۰ انسان را دارد ؟

آیا میدانستید که مادر و همسر گراهام بل مخترع تلفن هر دو ناشنوا بوده اند ؟

آیا میدانستید که بیشترین سر دردهای معمولی از كم نوشیدن آب می باشد ؟

 

منبع: 3 نشانه

نقاشی های واقعی

">">">تصاویری که مشاهده خواهید کرد نه تنها حاصل عکاسی نبوده بلکه آثار نقاشی فوق العاده و باورنکردنی نقاش فوق رئالیست "روبرتو برناردی" است.


روبرتو برناردی در سال 1974 در tody بدنیا آمد. آثار او برای اولین بار از اواسط دهه هشتاد ، و در حالی که زمان دانشجویی خود را وقف مطالعه نقاشی رنسانس و تکنیک تصویری کرد معرفی شد ، که بعدها این را بسیار مهم در توسعه خلاقیت شخصی خود می دانست. در سال 1993 او به رم رفت ، جایی که او به عنوان بازگرداننده در کلیسای سن Fransesco Ripa مشغول به کار شد. پس از این تجربه ، او به طور تمام وقت به خلق آثار خود پرداخت.

upsara'">upsara">upsara">upsara">upsara">

این بود زندگی

upsara">

سرعت گیر

ایده ای جالب برای کنترل سرعت ماشین ها در کانادا

upsara

upsara">

upsara">

فکر کنم ما نیازی به اینجور قرتی بازیا نداریم

سخنانی پر مغز

upsara">

آیا میدانستید ...

بخش هفتم

 

آیا میدانستید که رنگ سفید برای زنبور عسل آرامش دهنده و رنگ قهوه ای ناراحت كننده است ؟

آیا میدانستید که نعناع سكسکه و تنگی نفس را شفا میدهد ؟

آیا میدانستید که جرم زمین هشتاد و یک برابر ماه است ؟

آیا میدانستید که نوزاد بیش از
۳۰۰ استخوان دارد که با رشد بعضی از آنها به یكدیگر جوش می خورند ؟

آیا میدانستید که تقریباً یك سوم وزن یك زن و یك دوم وزن یك مرد را ماهیچه تشكیل می دهد ؟

آیا میدانستید که لایه بیرونی پوست انسان هر
۲ هفته یکبار با سلولهای جدید تعویض میشود ؟

آیا میدانستید که خوردن یک سیب اول صبح، بیشتر از قهوه باعث دور شدن خواب آلودگی می‌شود ؟

3 نشانه

روز جهانی مهریه (شوخی)

به دلیل بالا رفتن قیمت سکه ، فردا روز جهانی به اجرا گذاشتن مهریه است.

به این فکر کنید که دیه ارزانتر از مهریه است!!!   

10 نکته برای سالم ماندن در فصل سرما


در فصل سرد، سرماخوردگی و سرفه شیوع پیدا می‌کند. اگر می‌خواهید با روش‌های طبیعی خود را از سرماخوردگی مصون نگه دارید، به این چند نکته به نقل از «Prevent» توجه کنید.

آجیل

 

* برای به دست آوردن انرژی فوری و ایجاد گرما در بدن؛ گردو، زردآلو، کشمش و میوه‌های خشک میل کنید. این نوع میوه‌ها رطوبت پوست را حفظ می‌کند و در نتیجه مشکل خشکی پوست برطرف می‌شود.

 

 * برای تقویت سیستم ایمنی بدن، روزی 2 تا 3 حبه سیر قبل از غذا بخورید. 

 

* چای سبز، علاوه بر ایجاد نشاط، گلودرد را برطرف می‌کند.

 

* ویتامین C یکی از بهترین تقویت کننده‌های سیستم ایمنی بدن است. بنابراین مواد غذایی طبیعی غنی از ویتامین c را به رژیم غذایی خود اضافه کنید.

 

بخش تغذیه و آشپزی تبیان

ادامه نوشته

قار و قور شکم


مشکل صدای شکم مدت هاست که برای ما ناشناخته مانده است. موضوع اصلی اینجاست که این صدا در بسیاری اوقات باعث خجالت ما می شود. اما واقعا چه چیزی باعث می شود که معده به این صورت فریاد بزند؟ و آیا راهی برای پیشگیری از آن وجود دارد؟


درد شکم

بعد از سال ها تحقیق معلوم شد که معده هم زبان مخصوص خود را دارد. مثلاً اگر پیش از ظهر معده تان سر و صدا می کند، معنی آن این است که غذای خورده شده به عنوان صبحانه کم بود.

 

اما صداهای حرکت غذا، هوا و گاز در دستگاه گوارش برای پزشک اهمیت دارد.

 

غذا در اسید معده خیس خورده و در لوله گوارش به جلو و عقب چلانده می شود تا به شکسته شدن آن و جذب مواد مغذی کمک شود. انجام این حرکات، ایجاد صدا می کند. بعد از شش ساعت، بیشتر غذای خورده شده از معده تخلیه گردیده است.

چه غذایی خورده باشید یا نخورده باشید، هر یک تا دو ساعت یک بار جریانی از شیره های گوارشی در لوله گوارش به حرکت درمی آید تا مواد باقی مانده را به جلو براند. این عمل ایجاد قار و قور می کند

علل صدای شکم

ادامه نوشته

توانایی های مغز انسان

دانشمندان متعقدند که مغز ادما 

 فقط به اول و آخر کملات توجه مکینه برای هیمنه که تو تونتسی این رو بخونی..........

حالا بگو چند تا کمله غلط بود ؟؟؟ 

دنبال چی میگردی ؟یه بار دیگه متن بالا رو بخون

اندرزهای زرتشت

upsara  

۳۰ نصيحت از زرتشت

1. آنچه را گذشته است فراموش کن و بدانچه نرسيده است رنج و اندوه مبر.
2. قبل از جواب دادن فکر کن.
3. هيچکس را تمسخر مکن.
4. نه به راست و نه به دروغ قسم مخور.
5. خود برای خود، زن انتخاب کن.
6. به شرر و دشمنی کسي راضي مشو.
7. تا حدی که مي توانی، از مال خود داد و دهش نما.
8. کسی را فريب مده تا دردمند نشوی.
9. از هرکس و هرچيز مطمئن مباش.
10. فرمان خوب ده تا بهره خوب يابی.
11. بيگناه باش تا بيم نداشته باشی.
12. سپاس دار باش تا لايق نيکي باشی.
13. با مردم يگانه باش تا محرم و مشهور شوی.
14. راستگو باش تا استقامت داشته باشی.
15. متواضع باش تا دوست بسيار داشته باشی.
16. دوست بسيار داشته باش تا معروف باشی.
17. معروف باش تا زندگانی به نيکي گذرانی.
18. دوستدار دين باش تا پاک و راست گردی.
19. مطابق وجدان خود رفتار کن که بهشتی شوی.
20. سخی و جوانمرد باش تا آسماني باشی.
21. روح خود را به خشم و کين آلوده مساز.
22. هرگز ترشرو و بدخو مباش.
23. در انجمن نزد مرد نادان منشين که تو را نادان ندانند.
24. اگر خواهی از کسي دشنام نشنوي کسی را دشنام مده.
25. دورو و سخن چين مباش و نزديک دروغگو منشين.
26. چالاک باش تا هوشيار باشی.
27. سحر خيز باش تا کار خود را به نيکی به انجام رسانی.
28. اگرچه افسون مار خوب بداني ولي دست به مار مزن تا تو را نگزد و نميری.
29. با هيچکس و هيچ آيينی پيمان شکني مکن که به تو آسيب نرسد.
30. مغرور و خودپسند مباش، زيرا انسان چون مشک پرباد است و اگر باد آن خالي شود چيزی باقی نمي ماند.

وصیت نامه

وصیت نامه فوق العاده زیبا و متفاوت بازیگر مرحوم!

 

 

در مجلس ختم من گاز اشک آور پخش کنید تا همه به گریه بیفتند...


وصیت نامه زیبای بازیگر مرحوم حسین پناهی

قبر مرا نیم متر کمتر عمیق کنید تا پنجاه سانت به خدا نزدیکتر باشم.

بعد از مرگم، انگشتهای مرا به رایگان در اختیار اداره انگشت نگاری قرار دهید.

به پزشک قانونی بگویید روح مرا کالبدشکافی کند، من به آن مشکوکم!

ورثه حق دارند با طلبکاران من کتک کاری کنند.

عبور هرگونه کابل برق، تلفن، لوله آب یا گاز از داخل گور اینجانب اکیدا ممنوع است.

بر قبر من پنجره بگذارید تا هنگام دلتنگی، گورستان را تماشا کنم.

کارت شناسایی مرا لای کفنم بگذارید، شاید آنجا هم نیاز باشد!

مواظب باشید به تابوت من آگهی تبلیغاتی نچسبانند!

روی تابوت و کفن من بنویسید: این عاقبت کسی است که زگهواره تا گور دانش بجست.

دوست ندارم مردم قبرم را لگدمال کنند. در چمنزار خاکم کنید!

کسانی که زیر تابوت مرا میگیرند، باید هم قد باشند.

شماره تلفن گورستان و شماره قبر مرا به طلبکاران ندهید.

گواهینامه رانندگیم را به یک آدم مستحق بدهید، ثواب دارد!

در مجلس ختم من گاز اشک آور پخش کنید تا همه به گریه بیفتند.

از اینکه نمیتوانم در مجلس ختم خودم حضوریابم قبلا پوزش می‌طلبم.

منبع

http://movahedkamrani.blogfa.com

حاضر جوابی ها‎

 

می گویند:  “مریلین مونرو ” یک وقتی نامه ای به ” البرت اینشتین ” نوشت:

فکرش را بکن که اگر من و تو ازدواج کنیم بچه هایمان به زیبایی من و هوش و نبوغ تو. . .  چه محشری می شوند!

آقای “اینشتین”در جواب نوشت:

ممنون از این همه لطف و دست و دلبازی خانوم.

واقعا هم که چه غوغایی می شود!

ولی این یک روی سکه است، فکرش را بکنید که اگر قضیه بر عکس شود چه رسوایی بزرگی بر پا می شود!

.

.

.

روزی در یک میهمانی مرد خیلی چاقی سراغ برنارد شاو که بسیار لاغر بود رفت وگفت:

آقای شاو! وقتی من شما را می بینم فکر می کنم در اروپا قحطی افتاده است

برنارد شاو هم سریع جواب میدهد:

بله! من هم هر وقت شما را می بینم فکر می کنم عامل این قحطی شما هستید!

.

.

.

روزی نویسنده جوانی از جرج برنارد شاو پرسید:

«شما برای چی می نویسید استاد؟ »

 برنارد شاو جواب داد:

«برای یک لقمه نان»

نویسنده جوان برآشفت که:

«متاسفم! برخلاف شما من برای فرهنگ مینویسم! »

وبرنارد شاو گفت:

«عیبی نداره پسرم هر کدام از ما برای چیزی مینویسیم که نداریم! »

ادامه نوشته

رابطه طرف یکبار مصرف و ازدواج !

 قدیما ظرف یکبار مصرف نبود، دختر همسایه دوبار میومد،

یه بار نذری میاورد، یه بار میومد واسه ظرفش، آدم فرصت فکر کردن و تصمیم گیری داشت. بعد میگن چرا آمار ازدواج کم شده

شما دارین فرصتها رو از جوونا میگیرین... والا

نمی خواهم بمیرم

نمي خواهم بميرم، با كه بايد گفت؟
كجا بايد صدا سر داد؟
                در زير كدامين آسمان،
                           روي كدامين كوه؟
كه در ذرات هستي رَه بَرَد توفان اين اندوه
كه از افلاك عالم بگذرد پژواك اين فرياد!
كجا بايد صدا سر داد؟
فضا خاموش و درگاه قضا دور است
زمين كر، آسمان كوراست
نمي خواهم بميرم، با كه بايد گفت؟
اگر زشت و اگر زيبا
اگر دون و اگر والا
من اين دنياي فاني را
هزاران بار از آن دنياي باقي دوست تر دارم.
به دوشم گرچه بارغم توانفرساست
وجودم گرچه  گردآلود سختي هاست
نمي خواهم از اين جا دست بردارم!
تنم در تار و پود عشق انسانهاي خوب نازنين
بسته است.
دلم با صد هزاران رشته، با اين خلق
                           با اين مهر، با اين ماه
                           با اين خاك با اين آب ...
                                              پيوسته است.
مراد از زنده ماندن، امتداد خورد و خوابم نيست
توان ديدن دنياي ره گم كرده در رنج و عذابم نيست
هواي همنشيني با گل و ساز و شرابم نيست.
جهان بيمار و رنجور است.
دو روزي را كه بر بالين اين بيمار بايد زيست
اگر دردي ز جانش برندارم ناجوانمردي است.
نمي خواهم بميرم تا محبت را به انسانها بياموزم
بمانم تا عدالت را برافرازم، بيفروزم
خرد را، مهر را تا جاودان بر تخت بنشانم
به پيش پاي فرداهاي بهتر گل برافشانم
چه فردائي، چه دنيائي!
             جهان سرشار از عشق و گل و موسيقي
و نور است ...
نمي خواهم بميرم، اي خدا!
                            اي آسمان!
                                    اي شب!
نمي خواهم
            نمي خواهم
                         نمي خواهم
                         
          مگر زور است؟

 

فریدون مشیری

آیا میدانستید...

بخش ششم

 

آیا میدانستید که زنبور عسل ۵ چشم دارد كه ۲ تا اصلی در بغل سر و ۳ تا بر روی سر او قرار دارد ؟

آیا میدانستید که
 20 درصد آب شیرین جهان میان آمریكا و كانادا قرار دارد ؟

آیا میدانستید که بیماری قند اولین عامل كوری در مردم جهان است ؟

آیا میدانستید که دانشمندان دریافته اند که مورچه همچون انسان صبح ها خمیازه میکشند ؟

آیا میدانستید که زنبور از بوی عرق بدش میاید و به كسی كه بدنش بو دهد یا عطر زده باشد حمله می‌كند ؟

سه نشانه

تصاویری دیوانه کننده از حیات وحش

upsara">upsara">upsara">upsara">

ادامه نوشته

شگفت انگیز ترین تصاویر سال 2011

ین چند عکس از میان شگفت انگیز ترین تصاویر سال 2011 انتخاب شده است.

118032_920.jpg

این عکس 16 مه ، 2011 ، از یک سردخانه موقت و جسد یک معتاد ناشناس در مکزیک گرفته شده است

 

118033_164.jpg

این عکس 15 اوت از آتشفشان در اندونزی در یک جشنواره گرفته شده است

 

118034_350.jpg

این عکس 9 اوت 2011 ،از زمین بازی یکی از مدارس در چین گرفته شده است

 

118035_495.jpg

15مه 2011 ، یک پلیس مخفی اسرائیل در پوشش زن فلسطینی

 

ادامه نوشته

به این چی میگن؟

به این چی میگن؟

دیوانه ،بی کله ،بیفکر ،احمق ...

آیا میدانستید ...

بخش پنجم

 

آیا میدانستید که یک قطره لیكور عقرب را دیوانه می كند و عقرب خودش را نیش می زند و می كشد ؟

آیا میدانستید که مایع موجود در نارگیل نارس را می توان بجای پلاسمای خون استفاده كرد ؟

آیا میدانستید که درخت بلوط تا قبل از پنجاه سالگی میوه نمی دهد ؟

آیا میدانستید که زهره تنها سیاره ای است كه در جهت عقربه های ساعت بدور خودش می چرخد ؟

آیا میدانستید که برای اینكه
۷۰۰ گرم به وزن شما اضافه شود باید ۹ كیلو سیب زمینی بخورید ؟

آیا میدانستید که در بین انواع خرس، خرس پاندا بزرگترین جمجمه را دارد ؟

آیا میدانستید که شیرینی تنها مزه ای است كه جنین در رحم مادر هم می فهمد ؟

پسرها و ديدگاهشون از زندگي اجتماعي در سنين مختلف (خوب اینم طنزه)

سن 14 سالگي : تازه توي اين سن، هر رو از بر تشخيص ميدن . اول بدبختي
سن 15 سالگي : ياد مي گيرن که توي خيابون به مردم نگاه کنن ... از قيافه خودشون بدشون مي ياد
سن 16 سالگي : توي اين سن اصولا راه نميرن، تکنو مي زنن ... حرف هم نمي زنن ، داد مي زنن ... با راکت تنيس هم گيتار مي زنن
سن 17 سالگي : يه کمي مثلا آدم ميشن ... فقط شعرهاشون و بلند بلند مي خونن ... يادش به خير اون روزها که تکنو نبود راک ن رول مي خوندن
سن 18 سالگي : هر کي رو مي بينن تا پس فردا عاشقش ميشن ... آخ آخ ...آهنگ هاي داريوش مثل چسب دو قلو بهشون مي چسبه
سن 19 سالگي : دوست دارن ده تا رو در آن واحد داشته باشن ... تيز ميشن ... ابي گوش ميدن
سن 20 سالگي : از همه شون رو دست مي خورن ...ستار گوش ميدن که نفهمن چي شده
سن 21 سالگي : زندگي رو چيزي غير از این بچه بازيها مي بينن ... مثلا عاقل مي شن
سن 22 سالگي : نه مي فهمن که زندگي همش عشقه ... دنبال يه آدم حسابي مي گردن
سن 23 سالگي : يکي رو پيدا ميکنن اما مرموز ميشن ... ديدشون عوض مي شه
سن 24 سالگي : نه... اون با يه نفر ديگه هم دوسته ...اصلا لياقت عشق منو نداشت
سن 25 سالگي : عشق سيخي چند؟ ... طرف بايد باباش پولدار باشه... حالا خوشگل هم باشه بد نيست
سن 26 سالگي : اين يکي ديگه همونيه که همهء عمر مي خواستم ... افتخار ميدين غلامتون باشم ؟
سن 27 سالگي : آخيش
سن 28 سالگي : کاش قلم پام مي شکست و خواستگاري تو نميومدم
 
حسن عشق فوتبال

خانوما از نظر آقایون ! (طنز)

۱-خانمها مثل رادیو هستند..... هر چی میخوان میگن ولی هر چی بگی نمی شنوند

۲- خامنها مثل چسب دوقلو هستند.....اگه دستشان با گوشی تلفن مخلوط شد دیگه باید سیم تلفن را برید

۳- خانمها مثل رعدوبرق هستند ..... اول برق چشماشون میرسه بعد رعد صداشون

۴- خانمها مثل لیمو شیرین هستند..... اول شیرین هستند ولی بعد تلخ میشن
 
۵-سانسور !

۶- خانمها مثل گچ هستند ..... اگه چند دقیقه مدارا کنید چنان سفت و سخت میشن که دیگه حالتی نمی گیرند.

7- خانمها مثل کنتور برق هستند..... هر چند سال یکبار عدد سنشون صفر میشه

8- چرا خانمها نمی توانند نقشه بخوانند/ ..... برای اینکه فقط ذهن مرد هستش که میتونه تجسم و درک کنه که یک کیلومتر با یک سانتی متر نشون داده شده

9- خانمها مثل اینترنت هستند.... از هر موضوعی بک فایل اطلاعاتی دارند

10- خانمها مثل فلزیاب هستند ..... از نزدیک طلافروشی که رد میشن عکس العمل نشان میدن

11- خانمها مثل موبایل هستند هر موقع کار مهم دارید در دسترس نیستند

حسن عشق فوتبال
 

شهرت

 


روزی انیشتین به چارلی چاپلین هنرمند بزرگ گفت :«می دانی آنچه باعث شهرت تو شده چیست؟

این است که همه کس حرف تو را می فهمد!»

چارلی هم خنده ای کرد و گفت:« تو هم می دانی آنچه باعث شهرت تو
شده چیست؟

این است که هیچکس حرف تو را نمی فهمد!»

 

حسن عشق فوتبال

ببخشید آقا ساعت چنده ؟

مرد جوان : ببخشید آقا میشه بفرمائید ساعت چنده؟
پیرمرد : معلومه که نه!
چرا آقا ... مگه چی ازتون کم میشه اگه به من ساعت رو بگین ؟؟
یه چیزایی کم میشه ...و اگه به تو ساعت رو بگم به ضررم میشه
ولی آقا آخه میشه به من بگین چه جوری؟؟
ببین اگه من به تو ساعت رو بگم مسلما تو از من تشکر میکنی و شاید فردا دوباره از من ساعت رو بپرسی نه؟؟
خوب ... آره امکان داره
امکانش هم هست که ما دو سه بار یا بیشتر باز هم همدیگه رو ملاقات کنیم و تو از من اسم و آدرسم رو هم بپرسی
خوب... آره این هم امکان داره
یه روزی شاید بیای خونه من و بگی داشتم از این دور ورا رد میشدم گفتم یه سری به شما بزنم و منم بهت تعارف کنم بیای تو تا یه چایی با هم بخوریم... و بعد این تعارف و ادبی که من به جا آوردم باعث بشه که تو دوباره بیای دیدن من و در اون زمانه که میگی به به چه چایی خوش طعمی و بپرسی که کی اونو درست کرده
آره ممکنه
بعدش من به تو میگم که دخترم چایی رو درست کرده و در اون زمان هست که باید دختر خوشگل و جوونم رو به تو معرفی کنم و تو هم از دختر من خوشت بیاد
لبخندی بر لب مرد جوان نشست
در این زمان هست که تو هی میخوای بیای و دختر منو ملاقات کنی و ازش میخوای باهات قرار بزاره و یا این که با هم برین سینما
مرد جوان از تجسم این موضوع باز هم لبخند زد
دختر من هم کم کم به تو علاقمند میشه و همیشه چشم انتظارته که بیای
و پس از ملاقات های مکرر تو هم عاشقش میشی و ازش درخواست میکنی که باهات ازدواج کنه
مرد جوان دوباره لبخند زد
یه روزی هر دو تاتون میایین پیش من و به عشقتون اعتراف میکنین و از من واسه عروسیتون اجازه میخواین
اوه بله ...حتما و تبسمی بر لبانش نشست
پیرمرد با عصبانیت به مرد جوان گفت: من هیچوقت اجازه نمیدم که دختر دسته گلم با آدمی مث تو که حتی یه ساعت مچی هم نداره ازدواج کنه... میفهمی؟؟؟؟ و با عصبانیت دور شد.

بهتره به جای ... بگوئیم ...

در زندگی اجتماعی دائما از جملاتی (حتی گاه محبت آمیز) استفاده مینمائیم بی توجه به آنکه

دارای بار روانی منفی هستند.

در ادامه پاره ای از این جملات و برابرهای پیشنهادی آنها را ملاحظه میفرمائید:

 
به جای پدرم درآمد؛ بگوییم: خیلی راحت نبود
به جای خسته نباشید؛ بگوییم: خدا قوت
به جای دستت درد نکنه؛ بگوییم: ممنون از محبتت- سلامت باشی
به جای ببخشید مزاحمتون شدم؛ بگوییم: از این که وقت خود را در اختیار من گذاشتید متشکرم
به جای لعنت بر پدر کسی که اینجا آشغال بریزد؛ بگوییم: رحمت بر پدر کسی که اینجا آشغال نمی ریزد
به جای گرفتارم؛ بگوییم: ‌در فرصت مناسب با شما خواهم بود
به جای دروغ نگو؛ بگوییم: راست می گی؟ راستی؟
به جای خدا بد نده؛ بگوییم: خدا سلامتی بده
به جای قابل نداره؛ بگوییم: هدیه برای شما
به جای شکست خورده؛ بگوییم: با تجربه
به جای مگه مشکل داری؛ بگوییم: مگه مسئله ای داری؟
به جای فقیر هستم؛‌بگوییم: ثروت کمی دارم
به جای بد نیستم؛ بگوییم:‌ خوب هستم
به جای بدرد من نمی خورد؛ بگوییم: مناسب من نیست
به جای مشکل دارم؛ بگوییم: مسئله دارم
به جای جانم به لبم رسید؛ بگوییم: خیلی راحت نبود
به جای فراموش نکنی؛ بگوییم: یادت باشه
به جای داد نزن؛‌بگوییم: آرام باش
به جای من مریض و غمگین نیستم؛‌بگوییم:‌من سالم و با نشاط هستم
به جای غم آخرت باشد؛ بگوییم: شما را در شادی ها ببینیم

آیا میدانستید ...

 با تیغ ماهی گیر کرده در گلو چه کنیم؟

خیلی ها خوردن ماهی را دوست دارند اما ازگیر کردن تیغ ماهی درگلو میترسند اگر خدای ناکرده تیغ گیر کرد چند حبه زیتون درظرفی بریزیدوبا یک لیوان اب چند دقیقه بجوشانید بعد اب را صاف کرده وکم کم اب رابخورید قاشق قاشق چند دقیقه بعد احساس راحتی خواهید کرد

یک ازمایش کوچک بکنید :

چند حبه زیتون بجوشانید و در ابش چندتا تیغ

ماهی بگذارید چند دقیقه بعد تیغها نرم خواهد شد مثل ماکارونی

سال 2012

آغاز سال 2012 میلادی بر هم میهنان مسیحی خجسته باد

upsara

upsara">

ادامه نوشته

یک مطلب پسرانه مجردانه !!! شایدم آنتی فمی....تانه

یکی میگفت: "یه استاد داشتیم هر سری میومد سر کلاس به دختر خانمها تیکه میانداخت.

خلاصه یه روز دخترا تصمیم گرفتند با اولین تیکه ای که انداخت از کلاس برن بیرون....


جونم براتون بگه که قضیه به گوش استاد رسيد (ميدونيد كه، توسط عده اي از آقا پسرهاي جان بر كف!!!!!)،

جلسه بعد استاد کمي دیر اومد سر کلاس و براي توجيه دير آمدنش گفت:

از میدون انقلاب داشتم میومدم، دیدم یه صف طولانی از دخترا تشکیل شده، رفتم جلو پرسیدمچیه ، گفتند با کارت دانشجویی شوهر میدن!


دخترا پا شدند كه برن بیرون، استاد گفت:
کجا میرید؟ وقتش تموم شد .... ، تا ساعت 10 بود! 

 تمام کلاس رفت رو هوا !!!! "

آیا میدانستید که ...


بخش چهارم

 

 

آیا میدانستید که خورشید در مدار کهکشان شیری با سرعت ۹۰۰۰۰۰ کیلومتر در ساعت حرکت میکند ؟

آیا میدانستید که نام قدیم یونان، هلاس برگرفته از هلیوس خدای خورشید بوده است ؟

آیا میدانستید که فقط قورباغه های نر قور قور می کنند ؟

آیا میدانستید که خرس با تمام سنگینی خود میتواند با سرعت
۵۰ كیلومتر در ساعت بدود ؟

آیا میدانستید که افراد باهوش داراى روى و مس بیشترى در موهایشان هستند ؟

آیا میدانستید که شكلات بر عصب و قلب سگ تاثیر بد دارد، با کمی شكلات میتوان یك سگ را کشت ؟

سایت 3 نشانه

آیا میدانستید ...

بخش سوم

 



 

آیا میدانستید که شیارهاى کف دست کمکی براى بهتر گرفتن اشیاء است ؟

آیا میدانستید که لاشخورها قادر به دیدن یك موش كوچك از ارتفاع
۴ كیلومتری میباشند ؟

آیا میدانستید که مردم فیلیپین به بیش از
۱۰۰۰ لهجه سخن میگویند ؟

آیا میدانستید که مورچه ها هم شمردن بلدند و قدم هایشان را برای مسیر یابی میشمارند ؟

آیا میدانستید که مصرف زغال اخته از تنگی عروق خون جلوگیری میكند ؟
 

سایت 3 نشانه

نمره بدهید

۱-ناپلئون درکدام جنگ کشته شد ؟

در آخرین جنگش

۲-اعلامیه استقلال امریکا درکجا امضا شد؟

در پایین صفحه

۳-علت اصلی طلاق چیست؟

ازدواج

۴-علت اصلی عدم موفقیتها چیست؟

امتحانات

۵-چه چیزهایی را هرگز نمی توان درصبحانه خورد؟

نهار و شام

۶-چه چیزی شبیه به نیمی از یک سیب است؟

نیمه دیگر آن سیب

۷-اگر یک سنگ قرمز را در دریا بیندازید چه خواهد شد؟

 خیس خواهد شد

 ۸-یک آدم چگونه ممکن است هشت روز نخوابد؟

مشکلی نیست  چون شبها می خوابد

۹-چگونه می توانید فیلی را با یک دست بلند کنید؟

 شما امکان ندارد فیلی را پیدا کنیدکه یک دست داشته باشد

۱۰-اگر در یک دست خود سه سیب و چهارپرتقال و در دست

دیگر سه پرتقال و چهار سیب داشته باشید

 کلا چه خوهید داشت؟

 دستهای خیلی بزرگ

۱۱-اگر هشت نفر در ده ساعت یک دیوار را بسازند

چهارنفر آن را درچند ساعت خواهند ساخت؟

هیچ چی چون دیوار قبلا ساخته شده

۱۲-چگونه می توانید یک تخم مرغ خام را به زمین بتنی بزنید بدون آنکه ترک بردارد؟
زمین بتونی خیلی سخت است و ترک بر نمی دارد

 

صحبت از پژمردن یک برگ نیست          وای جنگل را بیابان میکنند

 

سروده زیر از مجموعۀ «بهار را باور کن» اثر استاد فریدون مشیری میباشد.

 

اشکی در گذرگاه تاریخ

از همان روزی که دست حضرتِ «قابیل» 
گشت آلوده به خون حضرتِ «هابیل»
از همان روزی که فرزندانِ «آدم»
صدر پیغام‌آورانِ حضرتِ باریتعالی
زهر تلخ دشمنی در خون‌شان جوشید 
آدمیت مرده بود 
گرچه آدم زنده بود.
 
از همان روزی که «یوسف» را برادرها به چاه انداختند 
از همان روزی که با شلاق و خون «دیوار چین» را ساختند 
آدمیت مرده بود.
 
بعد دنیا هی پُر از آدم شد و این آسیاب 
گشت و گشت 
قرنها از مرگ آدم هم گذشت 
ای دریغ 
آدمیت برنگشت.
 
قرن ما 
روزگار مرگِ انسانیت است 
سینۀ دنیا ز خوبی‌ها تهی است 
صحبت از آزادگی، پاکی، مروت ابلهی است 
صحبت از «موسی» و «عیسی» و «محمد» نابجاست 
قرن «موسی چمبه»هاست
 
من که از پژمردنِ یک شاخه گل 
از نگاهِ ساکتِ یک کودکِ بیمار 
از فغانِ یک قناری در قفس
از غم یک مرد در زنجیر
حتی قاتلی بر دار 
اشک در چشمان و بغضم در گلوست
وندرین ایام، زهرم در پیاله زهر مارم در سبوست 
مرگ او را از کجا باور کنم؟
 
صحبت از پژمردنِ یک برگ نیست 
وای، جنگل را بیابان می‌کنند 
دست خون‌آلود را در پیش چشم خلق پنهان می‌کنند 
هیچ حیوانی به حیوانی نمی‌دارد روا 
آنچه این نامردمان با جانِ انسان می‌کنند
 
صحبت از پژمردنِ یک برگ نیست 
فرض کن مرگِ قناری در قفس هم مرگ نیست
فرض کن یک شاخه گل هم در جهان هرگز نرُست 
فرض کن جنگل بیابان بود از روز نُخست
 در کویری سوت و کور 
در میان مردمی با این مصیبت‌ها صبور 
صحبت از مرگِ محبت، مرگِ عشق 
گفتگو از مرگِ انسانیت است.

فریدون مشیری

ادامه نوشته

هشدارهای یک پلیس


1: قویترین قسمت بدن شما آرنجتان  میباشد. در صورتیکه به اندازه کافی به شخصی نزدیک هستید که بتوانید از آرنجتان استفاده نمایید، این کار را انجام دهید
2: در صورتیکه دزدی از شما کیف پولتان را خواست، آن را به او تحویل ندهید.
کیف را به سمتی دور از خود پرتاب کنید.
ممکن است این شانس وجود داشته باشد که دزد به کیف شما بیش از خود شما علاقه نشان دهد و به سمت کیف برود
در این لحظه شما مانند دیوانگان در جهتی دیگر بدوید
3: در صورتیکه شما را داخل صندوق ماشین انداخته اند
چراغ های عقب را در آورید و دستتان را از سوراخ بیرون برده، دیوانه وار آن را تکان دهید.
راننده شما را نمیبیند، اما سایرین میبینند.
این کار جان افرادی را نجات داده است
4: خانم ها معمولا عادت دارند که هنگامیکه پس از خرید یا کار وارد اتومبیل خود می شوند
در آن بنشینند و کارهای دیگر انجام دهند
ممکن است کسی شما را زیر نظر داشته باشد و در یک فرصت مناسب از در سمت پیاده رو وارد اتومبیل شده اسلحه ای را بر سر شما بگذارد و به شما گوید که به کجا بروید
به محض اینکه وارد خودرو شدید، درها را قفل کرده و محل را ترک کنید
(اخیرا در غرب تهران، خانمی پس از گرفتن پول نقد از بانک خارج شده و سوار اتومبیلش می شود. ناگهان شخصی به شیشه می زند و از وی آدرس می پرسد و خانم هم کمی شیشه را پایین میدهد. اینجا بوده که شخص مورد نظر چاغو را زیر گلوی خانم گذاشته و ازش پولها را مطالبه می کند. خانم هم مقاومت می کنه. یک نفر دیگه هم سوار ماشین می شه و خلاصه اینکه نهایتا خانم بیچاره دچار جراحتهای شدید ناشی از ضربات پیاپی چاغو شده و خیلی بیشتر از پولی که وام گرفته بود را خرج می کنه تا سلامتی اش را تا حدی بدست بیاره).  
ادامه نوشته

هنرمندانه

به نظر خودم که خیلی باحاله  

نظر شما رو نمیدونم

پس دیدگاهتون رو بگید cid:image012.jpg@01C92865.DC39C030

 

ادامه نوشته

مراقب سلامتی خانه ای که برای زندگی خود می سازید ... باشید !

نجار پیری خود را برای بازنشسته شدن آماده می کرد.
یک روز او با صاحبکار خود موضوع را درمیان گذاشت.
پس از روزهای طولانی و کار کردن و زحمت کشیدن ، حالا او به استراحت نیاز داشت و برای پیدا کردن زمان این استراحت میخواست تا او را از کار بازنشسته کنند.
صاحب کار او بسیار ناراحت شد و سعی کرد او را منصرف کند ، اما نجار بر حرفش و تصمیمی که گرفته بود پافشاری کرد.
سرانجام صاحب کار درحالی که با تأسف با این درخواست موافقت میکرد ، از او خواست تا به عنوان آخرین کار ، ساخت خانه ای را به عهده بگیرد.
نجار در حالت رودربایسی ، پذیرفت درحالیکه دلش چندان به این کار راضی نبود.
پذیرفتن ساخت این خانه برخلاف میل باطنی او صورت گرفته بود.
برای همین به سرعت مواد اولیه نامرغوبی تهیه کرد و به سرعت و بی دقت ، به ساختن خانه مشغول شد و به زودی و به خاطر رسیدن به استراحت ، کار را تمام کرد.
او صاحب کار را از اتمام کار باخبر کرد.
صاحب کار برای دریافت کلید این آخرین کار به آنجا آمد.
زمان تحویل کلید ، صاحب کار آن را به نجار بازگرداند و گفت: این خانه هدیه ایست از طرف من به تو به خاطر سالهای همکاری!
نجار ، یکه خورد و بسیار شرمنده شد.
در واقع اگر او میدانست که خودش قرار است در این خانه ساکن شود ، لوازم و مصالح بهتر و تمام مهارتی که داشت را برای ساخت آن بکار می برد.
یعنی کار را به صورت دیگری پیش میبرد.
 
این داستان ماست.
ما زندگیمان را میسازیم. هر روز میگذرد.
گاهی ما کمترین توجهی به آنچه که میسازیم نداریم ، پس در اثر یک شوک و اتفاق غیرمترقبه میفهمیم که مجبوریم در همین ساخته ها زندگی کنیم.
اگر چنین تصوری داشته باشید ، تمام سعی خود را برای ایمن کردن شرایط زندگی خود میکنیم. فرصت ها از دست می روند و گاهی بازسازی آنچه ساخته ایم، ممکن نیست.
آری ، درست است .
شما نجار زندگی خود هستید و روزها، چکشی هستند که بر یک میخ از زندگی شما کوبیده میشود.
یک تخته در آن جای میگیرد و یک دیوار برپا میشود.
مراقب سلامتی خانه ای که برای زندگی خود می سازید ، باشید ...
ادامه نوشته